زمزمه های یک شب سی ساله
- امشب دلم از آمدنت سر شار است فانوس به دست کوچه ی دیدار است آن گونه ترا در انتظارم که اگر این چشم بخوابد اون یکی بیدار است - صد بار به سنگ کینه بستند مرا از خویش غریبانه گسستند مرا گفتند همیشه بی ریا باید زیست آیینه شدم باز شکستند مرا - در عشق اگر عذاب دنیا بکشی با اشک به دیده طرح دریا بکشی تا خلوت من هزار غربت باقی ست تنها نشدی که درد تنها بکشی
قالب : پیچک |